اولین لیتکم اشعار عارفانه سحرگاهان که از بلاگفا است سر لوحه ی همه ی اشعار عارفانه در وبلاگهای فارسی است
با توجه به اینکه بلاگفا خراب است بطور متوسط روزانه صد نفر بازدید کننده دارد ...
اندوه تو شد وارد کاشانهام امشب ..
مهمان عزیز آمده در خانهام امشب ..
در خانهام امشب
صد شکر خدا را که نشستهست به شادی ..
گنج غمت اندر دل ویرانهام امشب ..
دل ویرانهام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد ..
ای بیخبر از گریه مستانهام امشب
از من بگریزید که میخوردهام امشب ..
با من منشینید که دیوانهام امشب
یک جرعه از آن مست کند هر دو جهان را ..
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
تا بر سر من بگذرد آن یار قدیمی ..
خاک قدم محرم و بیگانهام امشب
از من بگریزید که میخوردهام امشب ..
با من منشینید که دیوانهام امشب
یک جرعه از آن مست کند هر دو جهان را ..
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
دقیقا
بسیار زیباست ... گاهی گذر زمان خود بخود حلّال مشکلات است ...

بله
اره روزی که بمیرم حتما روز خوبیه
راحت میشیم
نمی دونم شاید
من اتفاقات اردو مشهد رو فراموش کردم
ممنون از حضورتان
خواهش
اسیر و دلتنگِ روی زیبای توأم ای یار



میریزد اشکم در فراغت ای یار
بیار باده و چنگی بنواز هستی ما را
مرا به کوی تو هزاران راهست ای یار
تویی ساغر بدست و من باده بنوش توأم
بمستی ببوسم لب لعل ترا ای یار
بگیرم سلسله ی زلف ترا در این شب تار
مستانه ببرم ترا به حجله شب زفافم ای یار
شاهرخ 94/04/05 ساعت 13:17
سلام من عاشق شعرهای عاشقانه و عارفانه هستم ...
اولین لیتکم اشعار عارفانه سحرگاهان که از بلاگفا است سر لوحه ی همه ی اشعار عارفانه در وبلاگهای فارسی است
با توجه به اینکه بلاگفا خراب است بطور متوسط روزانه صد نفر بازدید کننده دارد ...
با آرزوی موفقیت و بهروزی و شادکامی برای شما ...
اندوه تو شد وارد کاشانهام امشب ..
مهمان عزیز آمده در خانهام امشب ..
در خانهام امشب
صد شکر خدا را که نشستهست به شادی ..
گنج غمت اندر دل ویرانهام امشب ..
دل ویرانهام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد ..
ای بیخبر از گریه مستانهام امشب
از من بگریزید که میخوردهام امشب ..
با من منشینید که دیوانهام امشب
یک جرعه از آن مست کند هر دو جهان را ..
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
تا بر سر من بگذرد آن یار قدیمی ..
خاک قدم محرم و بیگانهام امشب
از من بگریزید که میخوردهام امشب ..
با من منشینید که دیوانهام امشب
یک جرعه از آن مست کند هر دو جهان را ..
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
فروغی بسطامی
ساقیا تو باده پرستی و من باده بنوشم

تو جام شرابی و من از چشم تو نوشم
تو با دامن کوتاه ، با آن سینه چاکت
تو باده بیاور تا ز پستانت بنوشم
شاهرخ
ای پریروی که گلبرگ ترت ساخته اند

ز چه رو قلب ز خارا بترت ساخته اند !
دختر خاک بدین حُسن و لطافت؟ عجب است !
ز بهشتی، نه ز خاک پدرت ساخته اند
ثمر خوبرخی بوسۀ شیرین باشد
آخر ای سرو ! برای ثمرت ساخته اند